تفاوت دیگر یونان آن زمان با اوضاع کنونی که از خردی کشور شهرهای یونان ناشی شده این بود که در دموکراسیهای یونان هر یک از شهریان حق حضور و سخنرانی و رأی دادن در مجمع عمومی را داشت. زیرا که در بیشتر این شهرها در مجمع عمومی تنها چند صد تن فراهم میآمدند. بزرگترین آنها بیش از چند هزار تن جمعیت نداشتند. این چنین چیزی در دموکراسیهای امروزی که چندین میلیون تن رأی دهنده دارند امکان ندارد. دخالت مردم دموکراسیهای امروزه در امور کشور تنها محدود است به حق رأی که به یکی از چند حزبی که نام آنها در برابرشان گذاشته شده، رأی دهند و آنگاه باید هر چند آن حکومت بر سر کار آمده بخواهد تحمل کنند. ارسطو که روش رأیگیری دموکراسیهای امروزی را بسیار میپسندید گوید که طبقهی شهری را میتوان با دعوتکردن مجمع به دفعات بسیار و نزدیک به هم از میدان به در کرد. در دموکراسیهای اخیر (سدهی پنجم پ. م.) حتی انتصاب مأموران رسمی جز در مورد مأمورانی که باید علم و اطلاعات مخصوص برای کار خویش داشته باشند با رأی عمومی بود. این کار برای آن بود که شهریان را از نفوذ توانگران و متنفذان و نیرومندان مصون دارند...................................................................................................................................
رسم استراسیسم!
........................................................................................................................................ بعضی از دموکراسیها (مانند آتن و ملطیه) رسمی داشتند به نام استراسیسم و آن عبارت بود از آنکه به روزگار فرارسیدن بحران، هر رأی دهندهای نامی را بر تکهای کاشی یا صدف مینوشت و نام هر کس که اکثریت داشت او را برای مدت ده سال تبعید میکردند. خواننده چه بسا چنین انگارد که این رسم بسیار بد بود. اما این خاصیت اصلی این رسم نبود. گیلبرت موری گوید که این راهی بود برای رسیدن به تصمیمی به هنگامی که افکار سیاسی چنان پراکنده و متشتت بود که امکان رسیدن به بنبست در میانه باشد. در دموکراسیهای یونان احزاب و رهبران حزبی هم وجود داشت اما دولت منظمی زمام امور را در دست نداشت و جبههی مخالفی هم در میان نبود. هرگاه رهبر نیرومندی یا گروهی نیرومند در برابر اجرای کاری که مورد توجه همگان باشد ایستادگی میکرد آن کار ممکن نبود به ثمر برسد، اما با این شیوه که گفتیم میشد آن رهبر را از سر راه اجرای کار برداشت بیآنکه آبروی او رفته باشد یا مایملکی از او مصادره شده باشد. ......................................................................................................................
این رسم موجب شده است که نام یکی از مردم گمنام و کم سواد آتن جاودانی شود. کسی به نام آریستید در دادگاهها به سبب عدالتی که در کارها داشت نامی بلند یافته بود. این مرد با تمیستوکل بر سر یک مسئلهی مربوط به سپاه اختلافی به هم رسانید. آریستید هواخواه تقویت نیروی زمینی و تمیستوکل خواهان نیروی دریایی بود. کار به بن بست رسیده بود که دست به سوی استراسیسم بردند و درمان از آن جستند. پلوتارک گوید که آریستید به هنگام رأیگیری در خیابانها راه میرفت که به مردمی از شهریان کشاورز که سواد نداشت برخورد. آن مرد از آریستید خواست تا نام او را بر مهرهی کاشی بنویسد. آریستید پرسید «مگر آریستید تو را رنجانده است؟» نه هرگز او را ندیدهام «اما ازبس نام آریستید عادل را شنیدهام خسته شدم».
آنگاه پلوتارک گوید: آریستید بیآنکه چیزی بگوید نام خویش را بر مهره نوشت... چون کسی مفهوم این دستگاههای حکومتی یونان را به درستی دریابد و به ویژه چون از انحصار قدرتها در یک طبقهی ممتاز چه در حکومتهای دموکراسی و چه در الیگارشی آگاه شود در مییابد که برقراری یک اتحاد میان صدها شهر یونان که در مدیترانه پراکنده بودند چقدر ناممکن مینمود و حتی تصور پدید آمدن همکاری مؤثر را برای رسیدن به یک هدف مشترک نیز امکانپذیر نمینمود....................................................................................................................
چه چیزی پولیسهای یونان را به هم پیوند میداد؟
...................................................................................................................................- هر شهری به دست چند کس یا چند صد کس بود که کروفر آنان وابستگی به استقلال و جدایی این شهر داشت. تنها حملهی «بیگانه» میتوانست آنها را یکی کند. چون سرانجام این شهرها شکست یافتند و مسخر شدند اهمیت خود را از دست دادند و در واقع فرمانبردار گشتند. با این همه همواره یک سنت مشترک پیوستگی میان همهی یونانیان وجود داشت که بر پایهی زبان مشترک و خط یکسان و حماسههای پهلوانی رایج میان
عموم مردم و ارتباط دریایی آنها استوار بود. گذشته از اینها پیوندهای دینی نیز در میان بود. بعضی زیارتگاهها مثلاً پرستشگاه آپولون در جزیرهی دلوس و پرستشگاه دلفی برای بسیاری از کشورها مقدس بود و اتحادیهای برای نگهداری آنها و حفاظت زائران بر پا کردند. آیین مهم دیگری که موجب پیوستگی کشور شهرها میشد همانا مسابقات المپیک بود که هر چهار سال برگزار میشد و در آن دو و مشتزنی و کشتی و زوبیناندازی و وزنهپرانی و جهش و گردونه رانی و اسب دوانی از مسابقههای عمده به شمار میرفت و رکورد اول و نام برجستگانی را که به آن مسابقات آمده بودند ثبت میکردند. از 776 پ. م. این مسابقات تا هزار سال مرتباً برگزار میشد. این مسابقات در حفظ زندگی مشترک یونانیان ( پان هلنیسم ) و دور داشتن تعصب شهری گری و میهنپرستی جاهلانه بسیار مؤثر بود..............................................................................................
تضاد پولیسها بیشتر بود تا همسویی آنها!
..............................................................................................................................- سال 776 پ. م. که سال برگزاری نخستین المپیک باشد درگاه شماری یونان اهمیتی فراوان دارد. این چنین شورها و همکاریها در برابر گرایش «جداسری» شدید سازمانهای سیاسی یونان ناچیز بود. از تاریخ هرودوت درمییابیم که پیوسته میان کشورهای یونانی جنگ و خونریزی بیامان برقرار بوده است. به روزگار کهن (مثلاً سدهی ششم پ. م.) بسیاری از خاندانهای بزرگ در یونان برپا بودند و همچنان اندکی از نظام خانوادگی آریایی را نگاه میداشتند و بسیار پابند احساسات سخت و شدید و ادامهی همیشگی خونریزی و جنگ بودند. تاریخ آتن تا سالها پر بود از جنگهای خانگی میان دو خاندان الکمنید و پیزیستراتید . خاندان اخیر نیز از اشراف بودند، ولی طبقات تنگدست از ایشان برای احقاق حق خویش پشتیبانی میکردند.
بعدها در سدههای ششم و پنجم چنان که ارسطو آورده است بیآنکه علت آن را به دست دهد، در نتیجهی کاهش توالد و تقلیل افراد خانواده به دو یا سه تن تیرههای اشرافی ناپدید گشتند و جنگهای آینده بیشتر نتیجهی اختلافات در دادوستدها و منازعات شخصی بود تا اختلافات خاندانها.
........................................................................................................................ پس به آسانی میتوان با در نظر گرفتن این روح جداسری یونانیان دریافت که چرا یونانیان آسیایی و جزیرههای کوچک به سرعت به فرمان پادشاهی لودی یالیدی درآمدند و سپس بار دیگر تسلیم کوروش پادشاه ایران که کرزوس پادشاه لیدی را فرمانبردار ساخته بود گشتند.