سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :11
بازدید دیروز :21
کل بازدید :66105
تعداد کل یاداشته ها : 569
103/2/17
5:2 ص
بشر، حرف‌زدن‌ را با لال‌ بازی‌ شروع‌ کرد!
...................................................................................................................................................- احتمال‌ اینکه‌ زمانی‌ زبانی‌ واحد و مشترک‌ میان‌ آدمیان‌ بوده‌ است‌ وجود ندارد. از زبان‌ مردم‌ دوران‌ پارینه‌ سنگی‌ هیچ‌ آگاهی‌ نداریم‌. حتی‌ نمی‌دانیم‌ که‌ آیا مردم‌ آن‌ دوران‌، آزادانه‌ با زبان‌، بیان‌ مقصود می‌کرده‌اند یا نه‌؟ از نقاشیهای‌ مردم‌ پارینه‌ سنگی‌ بر ما آشکار شده‌ که‌ این‌ مردم‌ سخت‌ به‌ شکلها و حرکات‌ توجه‌ داشتند و چنین‌ پنداشته‌اند که‌ ایشان‌ بیشتر با حرکات‌ دست‌ و صورت‌ و دیگر اندامهای‌ آنچه‌ می‌خواستند بیان‌ می‌کرده‌اند. شاید کلماتی‌ که‌ مردم‌ کهن‌ به‌ کار می‌برده‌اند بیشتر فریاد هراس‌ و شهوت‌ و هیجان‌ و نام‌ و چیزهای‌ محسوس‌ بوده‌ و در بسیاری‌ از مواد شاید این‌ صداها تقلیدی‌ بوده‌ از صدای‌ آن‌ چیزها یا صداهایی‌ که‌ به‌ آن‌ چیزها بستگی‌ داده‌ شده‌ بود. سرآرتور اوانس‌ (Sir Arthur Evans) می‌گوید که‌ زبان‌ علامتی‌ در آمریکا زودتر از سخن‌ گفتن‌ پدید آمده‌ است‌. از آن‌رو که‌ زبان‌ علامتی‌ در میان‌ همه‌ی‌ سرخ‌ پوستان‌ آمریکای‌ شمالی‌ یکسان‌ و زبان‌ آوایی‌ گوناگون‌ است‌. نخستین‌ زبانها شاید مجموعه‌ای‌ بودند از کلمات‌ شگفتی‌ و هراس‌انگیز و شهوی‌ و هیجانی‌ و نام‌ چیزها. شاید نامهای‌ واحد را بافشارها و قطع‌ و وصلهای‌ صوتی‌ برای‌ رساندن‌ مفهومهای‌ گوناگون‌ ادا می‌کردند. مثلاً مردم‌ پارینه‌ سنگی‌ واژه‌ای‌ برای‌ «اسب‌» یا «خرس‌» داشتند. آن‌ گاه‌ با فشارها و ژستها می‌رساندند که‌ «خرس‌» می‌رود یا «خرس‌» را باید شکار کرد یا «خرس‌ مرده‌» یا «خرس‌ اینجا بود» یا «خرس‌ این‌ کار را کرد» و مانند اینها........................................................................................................................................

زبانهای‌ کهن‌ خیلی‌ کم‌، واژه‌ داشتند
.....................................................................................................................................- با گذشتن‌ زمانهای‌ دراز آدمیان‌ روش‌ بیان‌ عمل‌ و رابطه‌ی‌ میان‌ مفاهیم‌ مختلف‌ را ساختند. زبانهای‌ امروزی‌ هزارها واژه‌ دارد، اما کهن‌ترین‌ زبانها تنها چند صد واژه‌ داشتند. گفته‌ شده‌ است‌ که‌ روستاییان‌ امروز تنها با یک‌ هزار واژه‌ یا چیزی‌ کمتربیان‌ مقصود می‌کنند و سخن‌ می‌گویند و به‌ خوبی‌ می‌توان‌ پذیرفت‌ که‌ حتی‌ مردم‌ آغاز نوسنگی‌ مجموعه‌ی‌ لغاتی‌ بس‌ محدود و انگشت‌ شمار داشتند. شاید مردم‌ آن‌ روزگار با هم‌ به‌ بحث‌ و مکالمه‌ و توصیف‌ چیزها نمی‌پرداختند. برای‌ نقل‌ حوادث‌ دست‌ به‌ پای‌ کوبی‌ و ادا در آوردن‌ می‌زدند. نیروی‌ شمارش‌ ایشان‌ نیز بسیار محدود بود............................................................................................................................................

دستورگر زبان‌ چقدر پیشینه‌ دارد؟
.........................................................................................................................................- پیشرفت‌ سخن‌ گفتن‌ نخست‌ بسیار آهسته‌ بود و ضوابط‌ دستور زبان‌ و بیان‌ اندیشه‌های‌ ژرف‌ شاید بسیار دیر پدیدار شده‌ باشد، مثلاً شاید در زمان‌ 400 یا 500 نسل‌ پیش‌. ....................................................................................................................................................

زبانهای‌ آریایی‌
...................................................................................................................................- زبان‌شناسان‌ می‌گویند که‌ نتوانسته‌اند با قاطعیت‌ صفات‌ مشترکی‌ در میان‌ همه‌ی‌ زبانهای‌ آدمیان‌ بیابند. در سرزمینهای‌ پهناوری‌ گروههایی‌ از زبانها یافته‌اند که‌ ریشه‌ی‌ واژه‌های‌ آنها یکی‌ است‌ و روش‌ بیان‌ مقصود و اندیشه‌ در میان‌ آنها یکسان‌ است‌، اما در جاهای‌ دیگر زبانهایی‌ یافته‌اند که‌ میان‌ آنها حتی‌ در ساختمان‌ اساسی‌ آنها سازگاری‌ نیست‌ و در میان‌ عمل‌ و روابط‌ یکسان‌ نیستند و ضوابط‌ دستوری‌ آنها هم‌ کاملاً با یکدیگر متفاوت‌ است‌............................................................................................................................

مردمانی‌ با اندیشه‌ و زبان‌
......................................................................................................................................- یک‌ گروه‌ بزرگ‌ زبانهایی‌ که‌ تقریباً در سراسر اروپا تا هند رواج‌ دارند مشتملند بر انگلیسی‌ و فرانسوی‌ و آلمانی‌ و اسپانیایی‌ و ایتالیایی‌ و یونانی‌ و روسی‌ و فارسی‌ و زبانهای‌ گوناگون‌ هندی‌، این‌ زبانها را هند و اروپایی‌ یا آریایی‌ خوانند، ریشه‌های‌ اصلی‌ و ضوابط‌ دستوری‌ یکسانی‌ در آنها می‌توان‌ یافت‌. مثلاً واژه‌ی‌ Father و Mother انگلیسی‌ را Vater و Mutter آلمانی‌ و Pater و Mater لاتین‌ و Pater و Mater یونانی‌ و Pإre و Mإre فرانسوی‌ و Hair و Mair ارمنی‌ و Pitar و Matar سانسکریت‌ و مانند آنها بسنجید. بر همین‌ اساس‌ واژه‌های‌ زبانهای‌ آریایی‌ با قاعده‌ی‌ خاصی‌ از یکدیگر متفاوت‌ می‌شوند. مثلاً F در زبانهای‌ ژرمانیک‌ در لاتین‌ P است‌ و از قانونی‌ پیروی‌ می‌کنند که‌ به‌ نام‌ قانون‌ گریم‌ معروف‌ است‌. این‌ زبانها چیزهای‌ گوناگونی‌ نیستند، بلکه‌ از ریشه‌های‌ واحدی‌ گوناگونیهایی‌ پدید آمده‌ و زبانهای‌ مختلف‌ شده‌ است‌ و مردمی‌ که‌ به‌ این‌ زبانها سخن‌ می‌گویند روش‌ اندیشه‌ای‌ یکسان‌ دارند. ...............................................................................................................................................

زبان‌ آریایی‌ در 8000 سال‌ پیش‌ شکل‌ گرفت‌
.........................................................................................................................................- زمانی‌ در گذشته‌ی‌ دور در عصر نوسنگی‌ مثلاً 8000 سال‌ پیش‌ یا بیشتر شاید یک‌ زبان‌ واحد اصلی‌ بود، که‌ همه‌ی‌ این‌ زبانهای‌ آریایی‌ از آن‌ برآمده‌اند. در جایی‌ در میان‌ اروپای‌ میانه‌ و آسیای‌ غربی‌ شاید مردمی‌ از قبایل‌ مختلف‌ سرگردان‌ بودند و با هم‌ آن‌ چنان‌ در آمیخته‌ بودند که‌ یک‌ زبان‌ در میانشان‌ به‌ کار برده‌ می‌شد. برای‌ آسانی‌ سخن‌ بهتر است‌ ایشان‌ را آریایی‌ بنامیم‌. سرجانستون‌ ایشان‌ را «آریاییان‌ روسی‌» نامیده‌ است‌. ایشان‌ بیشتر به‌ نژادهای‌ گروه‌ سفید و مو بور و آبی‌ چشم‌ و پاره‌ی‌ فرعی‌ مردم‌ شمال‌ یا نژاد نوردیک‌ بستگی‌ دارند.
  
  
سرجیمز فریزر که‌ پژوهنده‌ای‌ است‌ گرانمایه‌ در این‌ زمینه‌ بر آن‌ است‌ که‌ عشاء ربانی‌ از سحر و قربانی‌ ریشه‌ گرفته‌ است‌. گرانت‌الن‌ (Grant Allen) به‌ پیروی‌ از هربرت‌ اسپنسر (Herbert Spencer) در کتاب‌ تحول‌ اندیشه‌های‌ مربوط‌ به‌ خدا (Evolution of the Idea of God) اهمیتی‌ برای‌ پرستش‌ پس‌ از مرگ‌ «ریش‌ سفید» قائل‌ شده‌ است‌. سرتایلور در کتاب‌ تمدن‌ نخستین‌ توجهی‌ به‌ گرایش‌ مردم‌ روزگار کهن‌ به‌ جاندار بودن‌ همه‌ی‌ چیزها - چه‌ ذیروح‌ و چه‌ غیر ذیروح‌ - مبذول‌ می‌دارد. کراولی‌ در کتاب‌ درخت‌ زندگی‌، هیجانات‌ و امیال‌ و به‌ خصوص‌ امور جنسی‌ را انگیزه‌های‌ شدید می‌پندارد.
  
  
تفاوت‌ بزرگ‌ دیگر میان‌ حکومتهای‌ یونانی‌ با هر یک‌ از اجتماعات‌ بشری‌ همانا جداسری‌ درمان‌ناپذیر آنان‌ بود. به‌ این‌ معنی‌ که‌ در تمدنهای‌ مصر و سومر و چین‌ و بی‌گمان‌ هند شمالی‌ حکومت‌ در چند کشور - شهر مستقل‌...........................................................................................................................
شروع‌ شد که‌ هر شهری‌ هم‌ حومه‌ای‌ تا شعاع‌ چند میل‌ از روستاهای‌ مسکن‌ کشاورزان‌ و کشتزار داشت‌. سپس‌ این‌ کشور شهرها با هم‌ یکی‌ شدند و پادشاهی‌ و امپراطوری‌ پدید آوردند. اما در یونان‌ تا آخر کشور شهرها استقلال‌ خود را نگاه‌ داشتند و با هم‌ هرگز یکی‌ نشدند. غالباً این‌ را ناشی‌ از وضع‌ جغرافیایی‌ یونان‌ می‌دانند. یونان‌ کشوری‌ است‌ کوهستانی‌ با پیش‌ آمدگیهای‌ تند دریا در خشکی‌ و دره‌های‌ ژرف‌ که‌ راه‌ رفت‌ و آمد و پیوند را سخت‌ دشوار می‌کند، چنان‌ که‌ کمتر شهری‌ توانسته‌ است‌ سرزمینهای‌ دیگری‌ را تا مدتی‌ زیر فرمان‌ نگاه‌ دارد. از اینها گذشته‌ بسیاری‌ از شهرهای‌ یونان‌ در جزیره‌های‌ پراکنده‌ در امتداد کرانه‌ها ساخته‌ شده‌ بودند. تا پایان‌ تاریخ‌ کهن‌ بزرگ‌ترین‌ کشور شهرهای‌ یونان‌ از بسیاری‌ از دهستانهای‌ انگلیسی‌ کوچک‌تر ماندند و بعضی‌ از آنها تنها چند میل‌ بیشتر مساحت‌ نداشتند. آتن‌ که‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ شهرهای‌ یونان‌ بود در اوج‌ قدرت‌ جمعیتی‌ برابر سیصد هزار تن‌ داشت‌. چند شهر جمعیتی‌ بیش‌ از 50000 تن‌ داشتند، از این‌ شمار نیمی‌ یا بیش‌ از نیمی‌ بنده‌ و بیگانه‌ و دو سوم‌ آزادان‌ نیز زن‌ و بچه‌ بودند. ..............................................................................................................................................................

ظهور خاندانهای‌ توانگر نوخاسته‌
......................................................................................................................................- حکومت‌ این‌ کشور شهرها در اساس‌ تفاوتهای‌ کلی‌ داشتند. یونانیان‌ پس‌ از چیرگی‌ بر سرزمین‌ یونان‌ تا اندک‌ زمانی‌ فرمان‌ پادشاهان‌ خویش‌ را گردن‌ نهادند، ولی‌ به‌ زودی‌ نیروی‌ اشراف‌ رو به‌ افزایش‌ نهاد. در اسپارت‌ (لاکدمون‌) پادشاهان‌ تا سده‌ی‌ ششم‌ پ‌. م‌. بر اورنگ‌ خویش‌ بودند. مردم‌ این‌ کشور نظامی‌ شگفت‌، دو پادشاه‌ از دو خاندان‌ مختلف‌ داشتند که‌ با هم‌ فرمانروایی‌ می‌کردند. اما بیشتر کشور شهرهای‌ یونان‌ سالها پیش‌ از سده‌ی‌ ششم‌ حکومت‌ اشرافی‌ داشتند. خانواده‌هایی‌ که‌ بر حسب‌ حقوقی‌ ارثی‌ پشتاپشت‌ بر اورنگ‌ شاهی‌ می‌نشینند پس‌ از زمانی‌ به‌ سستی‌ و تن‌ آسانی‌ و کم‌ کوششی‌ می‌رسند. چون‌ یونانیان‌ به‌ دریانوردی‌ پرداختند و مستعمره‌ پدید آوردند و بازرگانی‌ آنان‌ گسترش‌ یافت‌، خاندانهای‌ توانگر نوخاسته‌ای‌ پیدا شدند که‌ پایگاه‌ فرمانروایان‌ گذشته‌ را سست‌ کردند و خود جای‌ ایشان‌ را گرفتند. این‌ نوخاستگان‌، اعضای‌ یک‌ طبقه‌ی‌ بزرگ‌ فرمانروا گشتند و حکومتی‌ بر پا کردند که‌ الیگارشی‌ نامند و آن‌ حکومت‌ متنفذان‌ یا گروهی‌ اندک‌ باشد. گو اینکه‌ این‌ اصطلاح‌ می‌تواند گاهی‌ برای‌ حکومت‌ ارثی‌ اشراف‌ هم‌ صادق‌ باشد. ..............................................................................................................................................

جباران‌ که‌ بودند؟
.........................................................................................................................................- در بسیاری‌ از شهرها کسانی‌ که‌ توان‌ کوشش‌ فوق‌العاده‌ داشتند از بعضی‌ برخوردهای‌ اجتماعی‌ یا اختلافات‌ طبقاتی‌ بهره‌ می‌گرفتند و در کشور قدرتی‌ کمابیش‌ فراوان‌ به‌ هم‌ می‌رسانیدند. این‌ چنین‌ فرصت‌طلبی‌ کسان‌ در ایالات‌ متحده‌ آمریکا نیز دیده‌ شده‌ است‌.
در یونان‌ این‌ گونه‌ کسان‌ را جبار (Tyrants) می‌نامیدند. جبار همانند فرمانروایی‌ بود که‌ ادعای‌ قدرت‌ پادشاه‌ را هم‌ می‌کرد. با این‌ همه‌ جبار با فرمانروا این‌ تفاوت‌ را داشت‌ که‌ به‌ سبب‌ حق‌ خانوادگی‌ خود فرمانروایی‌ را حق‌ خویش‌ می‌دانست‌. جباران‌ را طبقات‌ تنگدست‌ ستم‌ کشیده‌ پشتیبانی‌ می‌کردند. مثلاً پیزیسترات‌ جبار آتن‌ جز دوبار که‌ در فاصله‌ی‌ سالهای‌ 560 و 527 تبعید شد در پشتیبانی‌ کوهستانیان‌ تهیدست‌ آتنی‌ بود. گاهی‌ چنان‌ که‌ در سیسیل‌ دیده‌ شده‌ است‌ جبار جانب‌ توانگران‌ را در برابر تنگدستان‌ می‌گرفت‌. بعدها هنگامی‌ که‌ پارسیان‌ دست‌ به‌ فرمانبردار ساختن‌ شهرهای‌ یونانی‌ آسیای‌ صغیر زدند گروهی‌ فرمانروای‌ هواخواه‌ خود را بر مردم‌ گماردند....................................................................................................................................

فرق‌ جباران‌ و پادشاهان‌
.......................................................................................................................- ارسطو فیلسوف‌ و معلم‌ بزرگ‌ که‌ در قلمرو پادشاهی‌ ارثی‌ مقدونی‌ به‌ جهان‌ آمد و تا چند سال‌ آموزگار خاص‌ پسر شاه‌ بود در کتاب‌ سیاست‌، میان‌ پادشاهان‌ (که‌ به‌ موجب‌ یک‌ حق‌ پذیرفته‌ شده‌ و مسلّم‌ مانند پادشاه‌ مقدونی‌ فرمانروایی‌ می‌کردند) و جباران‌ که‌ بی‌خرسندی‌ و رضای‌ زیردستان‌ فرمانروایی‌ می‌کردند تفاوت‌ قائل‌ است‌. اما دشوار است‌ که‌ بپذیریم‌ جباری‌ بی‌رضایت‌ بسیاری‌ از مردم‌ و همکاری‌ گروه‌ بزرگی‌ از فرودستان‌ خویش‌ و بی‌آنکه‌ مردم‌ از «پادشاهان‌ راستین‌» خود نهایت‌ تنفر را داشته‌ باشند توانسته‌ باشد فرمانروایی‌ کند. ارسطو همچنین‌ بر آن‌ بود که‌ پادشاهان‌، نیکی‌ مردم‌ را می‌خواهند و جباران‌ تنها خود را. ارسطو بر پایه‌ی‌ این‌ اندیشه‌ و همچنین‌ پذیرفتن‌ اینکه‌ بندگی‌ امری‌ است‌ طبیعی‌ و زنان‌ شایستگی‌ آزادی‌ و داشتن‌ حقوق‌ سیاسی‌ ندارند با جریان‌ امور پیرامون‌ خویش‌ سازگاری‌ داشت‌.
  
  
تفاوت‌ دیگر یونان‌ آن‌ زمان‌ با اوضاع‌ کنونی‌ که‌ از خردی‌ کشور شهرهای‌ یونان‌ ناشی‌ شده‌ این‌ بود که‌ در دموکراسیهای‌ یونان‌ هر یک‌ از شهریان‌ حق‌ حضور و سخنرانی‌ و رأی‌ دادن‌ در مجمع‌ عمومی‌ را داشت‌. زیرا که‌ در بیشتر این‌ شهرها در مجمع‌ عمومی‌ تنها چند صد تن‌ فراهم‌ می‌آمدند. بزرگ‌ترین‌ آنها بیش‌ از چند هزار تن‌ جمعیت‌ نداشتند. این‌ چنین‌ چیزی‌ در دموکراسیهای‌ امروزی‌ که‌ چندین‌ میلیون‌ تن‌ رأی‌ دهنده‌ دارند امکان‌ ندارد. دخالت‌ مردم‌ دموکراسیهای‌ امروزه‌ در امور کشور تنها محدود است‌ به‌ حق‌ رأی‌ که‌ به‌ یکی‌ از چند حزبی‌ که‌ نام‌ آنها در برابرشان‌ گذاشته‌ شده‌، رأی‌ دهند و آن‌گاه‌ باید هر چند آن‌ حکومت‌ بر سر کار آمده‌ بخواهد تحمل‌ کنند. ارسطو که‌ روش‌ رأی‌گیری‌ دموکراسیهای‌ امروزی‌ را بسیار می‌پسندید گوید که‌ طبقه‌ی‌ شهری‌ را می‌توان‌ با دعوت‌کردن‌ مجمع‌ به‌ دفعات‌ بسیار و نزدیک‌ به‌ هم‌ از میدان‌ به‌ در کرد. در دموکراسیهای‌ اخیر (سده‌ی‌ پنجم‌ پ‌. م‌.) حتی‌ انتصاب‌ مأموران‌ رسمی‌ جز در مورد مأمورانی‌ که‌ باید علم‌ و اطلاعات‌ مخصوص‌ برای‌ کار خویش‌ داشته‌ باشند با رأی‌ عمومی‌ بود. این‌ کار برای‌ آن‌ بود که‌ شهریان‌ را از نفوذ توانگران‌ و متنفذان‌ و نیرومندان‌ مصون‌ دارند...................................................................................................................................
رسم‌ استراسیسم‌!
........................................................................................................................................ بعضی‌ از دموکراسیها (مانند آتن‌ و ملطیه‌) رسمی‌ داشتند به‌ نام‌ استراسیسم‌ و آن‌ عبارت‌ بود از آنکه‌ به‌ روزگار فرارسیدن‌ بحران‌، هر رأی‌ دهنده‌ای‌ نامی‌ را بر تکه‌ای‌ کاشی‌ یا صدف‌ می‌نوشت‌ و نام‌ هر کس‌ که‌ اکثریت‌ داشت‌ او را برای‌ مدت‌ ده‌ سال‌ تبعید می‌کردند. خواننده‌ چه‌ بسا چنین‌ انگارد که‌ این‌ رسم‌ بسیار بد بود. اما این‌ خاصیت‌ اصلی‌ این‌ رسم‌ نبود. گیلبرت‌ موری‌ گوید که‌ این‌ راهی‌ بود برای‌ رسیدن‌ به‌ تصمیمی‌ به‌ هنگامی‌ که‌ افکار سیاسی‌ چنان‌ پراکنده‌ و متشتت‌ بود که‌ امکان‌ رسیدن‌ به‌ بن‌بست‌ در میانه‌ باشد. در دموکراسیهای‌ یونان‌ احزاب‌ و رهبران‌ حزبی‌ هم‌ وجود داشت‌ اما دولت‌ منظمی‌ زمام‌ امور را در دست‌ نداشت‌ و جبهه‌ی‌ مخالفی‌ هم‌ در میان‌ نبود. هرگاه‌ رهبر نیرومندی‌ یا گروهی‌ نیرومند در برابر اجرای‌ کاری‌ که‌ مورد توجه‌ همگان‌ باشد ایستادگی‌ می‌کرد آن‌ کار ممکن‌ نبود به‌ ثمر برسد، اما با این‌ شیوه‌ که‌ گفتیم‌ می‌شد آن‌ رهبر را از سر راه‌ اجرای‌ کار برداشت‌ بی‌آنکه‌ آبروی‌ او رفته‌ باشد یا مایملکی‌ از او مصادره‌ شده‌ باشد. ......................................................................................................................

این‌ رسم‌ موجب‌ شده‌ است‌ که‌ نام‌ یکی‌ از مردم‌ گمنام‌ و کم‌ سواد آتن‌ جاودانی‌ شود. کسی‌ به‌ نام‌ آریستید در دادگاهها به‌ سبب‌ عدالتی‌ که‌ در کارها داشت‌ نامی‌ بلند یافته‌ بود. این‌ مرد با تمیستوکل‌ بر سر یک‌ مسئله‌ی‌ مربوط‌ به‌ سپاه‌ اختلافی‌ به‌ هم‌ رسانید. آریستید هواخواه‌ تقویت‌ نیروی‌ زمینی‌ و تمیستوکل‌ خواهان‌ نیروی‌ دریایی‌ بود. کار به‌ بن‌ بست‌ رسیده‌ بود که‌ دست‌ به‌ سوی‌ استراسیسم‌ بردند و درمان‌ از آن‌ جستند. پلوتارک‌ گوید که‌ آریستید به‌ هنگام‌ رأی‌گیری‌ در خیابانها راه‌ می‌رفت‌ که‌ به‌ مردمی‌ از شهریان‌ کشاورز که‌ سواد نداشت‌ برخورد. آن‌ مرد از آریستید خواست‌ تا نام‌ او را بر مهره‌ی‌ کاشی‌ بنویسد. آریستید پرسید «مگر آریستید تو را رنجانده‌ است‌؟» نه‌ هرگز او را ندیده‌ام‌ «اما ازبس‌ نام‌ آریستید عادل‌ را شنیده‌ام‌ خسته‌ شدم‌».
آن‌گاه‌ پلوتارک‌ گوید: آریستید بی‌آنکه‌ چیزی‌ بگوید نام‌ خویش‌ را بر مهره‌ نوشت‌... چون‌ کسی‌ مفهوم‌ این‌ دستگاههای‌ حکومتی‌ یونان‌ را به‌ درستی‌ دریابد و به‌ ویژه‌ چون‌ از انحصار قدرتها در یک‌ طبقه‌ی‌ ممتاز چه‌ در حکومتهای‌ دموکراسی‌ و چه‌ در الیگارشی‌ آگاه‌ شود در می‌یابد که‌ برقراری‌ یک‌ اتحاد میان‌ صدها شهر یونان‌ که‌ در مدیترانه‌ پراکنده‌ بودند چقدر ناممکن‌ می‌نمود و حتی‌ تصور پدید آمدن‌ همکاری‌ مؤثر را برای‌ رسیدن‌ به‌ یک‌ هدف‌ مشترک‌ نیز امکان‌پذیر نمی‌نمود....................................................................................................................

چه‌ چیزی‌ پولیسهای‌ یونان‌ را به‌ هم‌ پیوند می‌داد؟
...................................................................................................................................- هر شهری‌ به‌ دست‌ چند کس‌ یا چند صد کس‌ بود که‌ کروفر آنان‌ وابستگی‌ به‌ استقلال‌ و جدایی‌ این‌ شهر داشت‌. تنها حمله‌ی‌ «بیگانه‌» می‌توانست‌ آنها را یکی‌ کند. چون‌ سرانجام‌ این‌ شهرها شکست‌ یافتند و مسخر شدند اهمیت‌ خود را از دست‌ دادند و در واقع‌ فرمانبردار گشتند. با این‌ همه‌ همواره‌ یک‌ سنت‌ مشترک‌ پیوستگی‌ میان‌ همه‌ی‌ یونانیان‌ وجود داشت‌ که‌ بر پایه‌ی‌ زبان‌ مشترک‌ و خط‌ یکسان‌ و حماسه‌های‌ پهلوانی‌ رایج‌ میان‌
عموم‌ مردم‌ و ارتباط‌ دریایی‌ آنها استوار بود. گذشته‌ از اینها پیوندهای‌ دینی‌ نیز در میان‌ بود. بعضی‌ زیارتگاهها مثلاً پرستشگاه‌ آپولون‌ در جزیره‌ی‌ دلوس‌ و پرستشگاه‌ دلفی‌ برای‌ بسیاری‌ از کشورها مقدس‌ بود و اتحادیه‌ای‌ برای‌ نگهداری‌ آنها و حفاظت‌ زائران‌ بر پا کردند. آیین‌ مهم‌ دیگری‌ که‌ موجب‌ پیوستگی‌ کشور شهرها می‌شد همانا مسابقات‌ المپیک‌ بود که‌ هر چهار سال‌ برگزار می‌شد و در آن‌ دو و مشت‌زنی‌ و کشتی‌ و زوبین‌اندازی‌ و وزنه‌پرانی‌ و جهش‌ و گردونه‌ رانی‌ و اسب‌ دوانی‌ از مسابقه‌های‌ عمده‌ به‌ شمار می‌رفت‌ و رکورد اول‌ و نام‌ برجستگانی‌ را که‌ به‌ آن‌ مسابقات‌ آمده‌ بودند ثبت‌ می‌کردند. از 776 پ‌. م‌. این‌ مسابقات‌ تا هزار سال‌ مرتباً برگزار می‌شد. این‌ مسابقات‌ در حفظ‌ زندگی‌ مشترک‌ یونانیان‌ ( پان‌ هلنیسم‌ ) و دور داشتن‌ تعصب‌ شهری‌ گری‌ و میهن‌پرستی‌ جاهلانه‌ بسیار مؤثر بود..............................................................................................

تضاد پولیسها بیشتر بود تا همسویی‌ آنها!
..............................................................................................................................- سال‌ 776 پ‌. م‌. که‌ سال‌ برگزاری‌ نخستین‌ المپیک‌ باشد درگاه‌ شماری‌ یونان‌ اهمیتی‌ فراوان‌ دارد. این‌ چنین‌ شورها و همکاریها در برابر گرایش‌ «جداسری‌» شدید سازمانهای‌ سیاسی‌ یونان‌ ناچیز بود. از تاریخ‌ هرودوت‌ درمی‌یابیم‌ که‌ پیوسته‌ میان‌ کشورهای‌ یونانی‌ جنگ‌ و خونریزی‌ بی‌امان‌ برقرار بوده‌ است‌. به‌ روزگار کهن‌ (مثلاً سده‌ی‌ ششم‌ پ‌. م‌.) بسیاری‌ از خاندانهای‌ بزرگ‌ در یونان‌ برپا بودند و همچنان‌ اندکی‌ از نظام‌ خانوادگی‌ آریایی‌ را نگاه‌ می‌داشتند و بسیار پابند احساسات‌ سخت‌ و شدید و ادامه‌ی‌ همیشگی‌ خونریزی‌ و جنگ‌ بودند. تاریخ‌ آتن‌ تا سالها پر بود از جنگهای‌ خانگی‌ میان‌ دو خاندان‌ الکمنید و پیزیستراتید . خاندان‌ اخیر نیز از اشراف‌ بودند، ولی‌ طبقات‌ تنگدست‌ از ایشان‌ برای‌ احقاق‌ حق‌ خویش‌ پشتیبانی‌ می‌کردند.
بعدها در سده‌های‌ ششم‌ و پنجم‌ چنان‌ که‌ ارسطو آورده‌ است‌ بی‌آنکه‌ علت‌ آن‌ را به‌ دست‌ دهد، در نتیجه‌ی‌ کاهش‌ توالد و تقلیل‌ افراد خانواده‌ به‌ دو یا سه‌ تن‌ تیره‌های‌ اشرافی‌ ناپدید گشتند و جنگهای‌ آینده‌ بیشتر نتیجه‌ی‌ اختلافات‌ در دادوستدها و منازعات‌ شخصی‌ بود تا اختلافات‌ خاندانها.

........................................................................................................................ پس‌ به‌ آسانی‌ می‌توان‌ با در نظر گرفتن‌ این‌ روح‌ جداسری‌ یونانیان‌ دریافت‌ که‌ چرا یونانیان‌ آسیایی‌ و جزیره‌های‌ کوچک‌ به‌ سرعت‌ به‌ فرمان‌ پادشاهی‌ لودی‌ یالیدی‌ درآمدند و سپس‌ بار دیگر تسلیم‌ کوروش‌ پادشاه‌ ایران‌ که‌ کرزوس‌ پادشاه‌ لیدی‌ را فرمانبردار ساخته‌ بود گشتند.
  
  
رسانه‌های رسمی آمریکا از اجرای اولین حکم اعدام با تزریق داروی حیوانی در زندان ایالتی «اوهایو» خبر دادند. 
«جانی باستون» 37 ساله روز جمعه با تزریق داروی «پنتوباربیتال» که برای کشتن حیوانات مورد استفاه قرار می‌گیرد، در زندانی در ایالت «اوهایو» اعدام شد.
براساس گزارش رسانه‌های رسمی آمریکا، این مرد متهم بود که در سال 1994 میلادی و تنها با داشتن 20 سال سن با ورود به مغازه‌ای صاحب آن را با شلیک گلوله از پای درآورد و سپس اقدام به سرقت برخی از اجناس مغازه وی کرد. با این حال، وی در جلسات متعدد دادگاهی اعلام کرده بود که کاملا بیگناه است. 
«باستون » 37 ساله در ساعت 10:30 به وقت محلی با تزریق این دارو اعدام شد.

  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >