ظن غالب آن است که لباس، در ابتدا، برای زینت ایجاد شده و بیشتر برای آن بوده است که یا از ارتباط جنسی جلو گیرد یا آن را تشدید کند، نه برای آنکه دافع سرما باشد یا عورت را بپوشاند. کیمبرها چنان عادت داشتند که لخت و عریان روی برف بخوابند و بلغزند؛ هنگامی که داروین بر یکی از فوئجیان از سرما رحمت آورد و لباس پنبهای سرخ رنگی به او داد، آن مرد لباس را پارهپاره کرد و هر پاره را به یکی از یاران خود بخشید و همه با آن تکهها خود را زینت کردند؛ به گفتهی کوک «این مردم از برهنه بودن کمال خرسندی را دارند و همه در فکر زیبایی هستند» همچنین زنان قبیلهای در اورنیوکو، هنگامی که مبلغان مسیحی به آنان لباس میدادند، آن لباسها را به شکل نوار پاره کرده، دور گردنهای خود میآویختند و میگفتند که «از لباس پوشیدن عار دارند» یکی از مؤلفان راجع به مردم برزیل قدیم مینویسد که معمولاً برهنه به سر میبرند، و بر گفتهی خود چنین میافزاید که: «بعضی از آنان اینک لباس میپوشند، ولی این پوشیدن بیشتر از لحاظ جلفی است و از آن جهت که مجبورند این کار را بکنند، نه از آن جهت که بخواهند خود را بپوشانند و ستر عورت کنند... به همین جهت، هر وقت از محل خود خارج میشوند، لباسی که میپوشند فقط تا زیر شکمشان را میپوشاند، و باقی لباسها را در کوخ خود میگذارند؛ بعضی از آنها عرقچینی نیز بر سر خود مینهند». هنگامی که مقرر شد تا لباس، علاوه بر زینت، چیز دیگری باشد، نشانهی این گردید که زن لباس پوشیده شوهر دارد و نسبت به شوهر خود وفادار
است؛ یا برای این به کار رفت که قالب جمالی زن را بهتر مجسم سازد. اغلب اوقات مشاهده میکنیم که زن سادهی اولیه از لباس همان چیز را میخواست که زنان پیشرفتهی عصرهای بعد از آن میخواهند؛ بهاین معنی که مقصود وی آن نیست که لباس برهنگی او را بپوشاند، بلکه چنان میخواهد که لباس لطف اندام او را در نظر دیگران آشکارتر نمایش دهد؛ راستی که همه چیز در تغییر است، مگر زن و مرد! .................................................................................................................................................
زیبایی برتر از پوشش
..................................................................................................................................................- هر دو جنس زن و مرد، پیش از آنکه به فکر پوشاندن خود بیفتد، در بند زینت خود بودهاند؛ بازرگانی اولیه کمتر به ضروریات میپرداخت، بلکه عمل عمدهی آن در خصوص ادوات زینت و اسباب باری بود؛ جواهرات از کهنترین عناصر مدنیت به شمار میرود، و در مقبرههایی که از بیست هزار سال قبل به یادگار مانده گردنبندهایی از صدف و دندان حیوانات یافتهاند. زینت آلات، که ابتدا ساده و کم حجم بوده، رفته رفته بزرگتر میشده و همیشه در زندگی نقش عظیمی داشته است. زنان قبیلهی گالا از انگشتریهایی استفاده میکردند که وزن هر یک سه کیلوگرم بود، و بعضی از زنان دینکا با خود پنجاه کیلوگرم جواهر و اسباب زینت همراه داشتند. یکی از زنان مجلل آفریقایی از انگشتریهای مسین بزرگی استفاده میکرد که در آفتاب گرم میشد، و به همین جهت ناچار شد کنیزی به خدمت آورد که بر او سایه افکند و در گرما او را باد بزند. ملکهی طایفهی وابونیا، به دور گردن خود حلقهی مسینی داشته است به وزن ده کیلو، به همین جهت ناچار بوده است بیشتر اوقات را به حال درازکشیده بر روی زمین به سر برد. زنان فقیر، که جواهرات سبک وزن داشتند، سعی میکردند، در طرز راه رفتن، از کسانی که جواهرات سنگین وزن دارند تقلید کنند تا به این ترتیب، آبرویی به دست آورند