سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :3
کل بازدید :65963
تعداد کل یاداشته ها : 569
103/1/31
11:49 ص

معروف ترین جاسوسان زن جهان به ترتیب از سمت راست بالا : آندره پیل، ژوسفین بیکر، آنا چاپمن و کریستینا اسکابریک
پائین از سمت راست : آنا فرمانووا، ماریا کوننکووا، ویولت اسزابو و ماتا هاری

-"آنا فرمانووا" فرمانووا که 24 سال دارد در اوایل سال جاری میلادی به روسیه سفر کرده بود و در ماه جاری هنگام بازگشت به ایالات متحده در فرودگاه تگزاس از سوی ماموران فدرال بازداشت شد.
هم اکنون سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا درحال مقایسه رفتارهای فرمانووا با"آنا چاپمن" هستند. به گفته منابع اطلاعاتی آمریکا، احتمال بسیار اندکی درباره ارتباط فرمانووا و چاپمن وجود دارد.
فرمانووا متهم به خارج کردن گزارشهای دفاعی درباره تسلیحات نظامی آمریکا از ایالات متحده است. وی همچنین متهم به خارج کردن برخی از تجهیزات مربوط به دوربینهای دید در شب و برخی دیگر از تجهیزات نظامی مخصوص استفاده در شرایط تاریکی از خاک ایالات متحده و انتقال آنها به روسیه است.

- ماریا کوننکووا گفته می شود این جاسوس زن تاثیر زیادی در جنگ سرد میان روسیه و آمریکا داشته است. وی را زنی زیبا، جذاب و با تحصیلات عالی توصیف کرده اند.
گفته می شود کوننکووا با "آلبرت اینشتین" و "رابرت اوپنهایمر" دانشمند معروف آمریکایی که نقش بسزایی در ساخت نخستین بمب اتم جهان را داشت، ارتباطات نزدیک و صمیمی داشت و کشفیات او نقش زیادی در اطلاع یافتن شوروی سابق از برنامه های مخفی آمریکا داشت.

-"ویولت اسزابو" پس از آنکه همسر جوان ویولت در جنگ جهانی دوم کشته شد او تصمیم گرفت تا به نیروهای ویژه انگلیسی بپیوندد. او از تسلط خود بر زبان فرانسوی، مواد منفجره و سایر امور استفاده کرده و نقش بسزایی در شکل گیری نیروهای مقاومت فرانسه در سال 1944 داشت.
او در 10 ژوئن 1944 توسط سربازان آلمانی بازداشت شد و هشت ماه بعد در یک کمپ از دنیا رفت، اما در این مدت نام هیچ یک از همکاران خود را لو نداد.

-"ماتا هاری" در فهرست معروف ترین جاسوسان زن جهان وی تنها فردی است که اعدام شده است. با وجود اینکه ماتا هلندی بود، اما در دوران جنگ جهانی اول برای فرانسه کار می کرد اما بعدها رئیس وی متوجه شد که ماتا به طور همزمان برای آلمانها نیز جاسوسی می کند. هاری به اتهام عامل دوگانه بودن اعدام شد ،اما پس از چندین سال که اسناد دولتی مربوط به جنگ جهانی اول منتشر شد معلوم گشت که ماتا بیگناه بوده است.

به گزارش مهر مشخصات این جاسوسها به این شرح است:
-"آندره پیل" در زمان جنگ جهانی دوم آندره صاحب یک آریشگاه زنانه در شهر برست فرانسه بود و زمانی که نظامیان آلمان نازی به کشور وی حمله کردند او به همراه خانواده از این شهر نقل مکان کرده و در حومه شهر مستقر می شود و پس از آن رهبری یک جنبش ضد نازی محلی را بر عهده می گیرد.

پیل در این سالها مشغول ارائه راه های مناسب به مبارزان آزادی و نشان دادن راه های فرار به آنها بود و بعدها وارد دنیای جاسوسی شد اما پس از اندکی بازداشت و پس از مدتی توسط نیروهای متفقین آزاد شد.
پس از پایان جنگ آندره پیل"مدال آزادی"را از رئیس جمهور وقت فرانسه دریافت کرد و زندگی آرامی را سپری کرد. به نوشته سایت "اسایلم" پیل در ماه مارس سال جاری از دنیا رفت.

-"ژوسفین بیکر" او که یک جاسوسی فرانسوی بوده بدون شک یکی از بزرگترین کسانی است که در قرن بیستم به شهروندی آمریکا درآمده است. پس از ترور"مارتین لوتر" او رهبری جنبش حقوق شهروندی را بر عهده داشت. و در دوران جنگ جهانی دوم جان بسیاری از مبارزان فرانسوی را از مرگ نجات داده است. وی که به حرفه خوانندگی اشتغال داشت با استفاده از جوهرهای نامرئی، اطلاعاتی را بر روی برگه های آواز خود می نوشت و سپس آنها را به فرانسه تحت اشغال، مصر، انگلیس و سایر نقاط جهان ارسال می کرد. ژوسفین در سال 1975 از دنیا رفت و تنها زنی در فرانسه است که پس از مرگ در یک مراسم کاملا نظامی دفن شد.

-"آنا چاپمن" آنا چاپمن یکی از 11 جاسوس روسی است که در ماه گذشته در ایالات متحده بازداشت شده اند. چاپمن دختر یکی از افسران کا.گ.ب بوده که با یک مرد انگلیسی ازدواج کرده و به مدت پنج سال نیز در لندن سکونت داشته است.
او پس از جدا شدن از این مرد انگلیسی به مدت یک سال نیز با شخص دیگری به نام "لورنت تیلور" در لندن زندگی کرد.

-کریستینا اسکاربک به نوشته سایت "اسایلم" اسکاربک یک زندگی مجلل را داشت. وی یکی از جاسوسان اصیل زن انگلیسی است که از بنیانگذاران این حرفه برای زنان نیز محسوب می شود.
وی به حدی در انگلیس معروف است که بارها از شخصیت وی فیلم ساخته شده است. وی یکی از معدود کسانی است که گفته می شود نقش اساسی را در شکل گیری بخش زنان در جامعه جاسوسی زنان انگلیس و همچنین MI6 داشته است.
مهمترین اتفاق در زندگی جاسوسی وی در سال 1941 و زمانیکه توسط "گشتاپو" در لهستان بازداشت شد اتفاق افتاد. زمانیکه نیروهای آلمانی وی را به یک پایگاه نظامی منتقل کردند اسکاریک قسمتی از زبان خود را برید و مدعی شد که به بیماری سل مبتلا است و به حدی در این کار اغراق کرد که نیورهای آلمانی مجبور به آزاد کردن او شدند.


  
  

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

معرفی نامه | زندگی پر ماجرای دختر جاسوس بازداشت «آنا چاپمن» دختر روسی که متهم به جاسوسی در آمریکا بود از اخبار جنجالی سیاسی سال گذشته جهان به شمار می‌آمد و اکثر رسانه ها حوادثی را که برای این دختر رخ می داد منتشر می کردند، اما تازه ترین خبر در مورد این دختر این است که وی تغییر شغل داده است.
 

آنا چاپمن از معروفترین جاسوسان زن جهان که به دلیل چهره اش توانسته بود نفوذ زیادی در دولت آمریکا و انگلیس پیدا بکند در سال گذشته میلادی به همراه 11 جاسوس دیگر روس در ایالات متحده آمریکا شناسایی و بازداشت شد اما سپس به روسیه بازگردانده شد.

در همین حال امروز برخی رسانه ها گزارش مفصلی را درباره چاپمن منتشر کرده و با قرار دادن یک فایل تصویری در صفحات خود از تبدیل شدن این دختر روس به مدل لباس خبر دادند.

در فایل تصویری منتشر شده، آنا چاپمن در حالیکه بر روی سکوی مخصوص مدلها در حال قدم زدن است و نگاه تماشاگران نیز بر روی وی متمرکز است دیده می شود که ناگهان یک اسلحه کمری از دست او به زمین می افتد و وی با برداشتن این اسحله مجبور می شود که ادامه برنامه خود را با این اسلحه اجرا کند.

در گزارش زیر نگاهی گذرا به زندگی این جاسوس مشهور می اندازیم.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

چاپمن دختر یکی از افسران کا.گ.ب (سرویس جاسوسی اتحاد جماهیر شوروی) بود که با یک مرد انگلیسی ازدواج کرده و به مدت پنج سال نیز در لندن سکونت داشت. او پس از جدا شدن از این مرد انگلیسی به مدت یک سال نیز با شخص دیگری به نام "لورنت تیلور" در لندن زندگی کرد.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

روزنامه تلگراف چندی پیش در گزارشی از زندگی خصوصی این زن به نقل از شوهر انگلیسی وی نوشت: پدر آنا تمام زندگی ما را زیر نظر داشت و من احساس می‌کردم که او تمام کارهایش را به خاطر پدرش انجام می‌دهد و اگر راستش را بخواهید وقتی دیدم که آنا به اتهام جاسوسی دستگیر شده، خیلی هم تعجب نکردم.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

وی همچنین عنوان کرد: در اواخر زندگی مشترک ما، او خیلی مرموز شده بود و به دیدار دوستان روسی خود می‌رفت و من حدس می‌زدم که با مقامات دولتی روسیه نیز دیدار می‌کند.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

این زوج روسی‌-انگلیسی در سال 2002 و پس از 6 ماه آشنایی با هم ازدواج کرده بودند اما ازدواج آنها به دلیل عدم تفاهم بر سر بچه‌دار شدن، در سال 2006 به جدایی انجامیده بود اما تا زمان دستگیری همچنان ارتباط خود با یکدیگر را حفظ کرده بودند.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

در سال گذشته میلادی به همراه 11 جاسوس دیگر روس در ایالات متحده آمریکا شناسایی و بازداشت شد و سپس به روسیه بازگردانده شد.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

گفته می شود پس از بازگشت این جاسوسان به روس، "ولادیمیر پوتین" نخست وزیر این کشور به آنها وعده داد که به زودی در پست های جدید مشغول به کار می شوند و اینگونه بود که یکی از این جاسوسان در آذرماه به عنوان مشاور بزرگترین شرکت نفت روسیه انتخاب شد.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

چاپمن پس از بازگشت به روسیه همچنان چهره خبر ساز رسانه های بود بطوری که هر روز یک خبر و یا گزارش جدید در مورد وی و افرادی که این زن با آنها در انگلیس و آمریکا در ارتباط بود منتشر می شد.

زندگی پر ماجرای دختر جاسوس

کار به جائی رسیده بود که برخی سایتها رقم های بالایی را برای فروش عکس های وی مطالبه می کردند و از همین رو بود که چایمن تصمیم به نگارش زندگینامه خود و فروش آن به قیمت 250 هزار دلار کرد.


  
  

چندی پیش آمریکا و روسیه از دستگیری متقابل جاسوسانی خبر دادند که در نهایت چهار جاسوس آمریکایی با یک جاسوس زن روس معاوضه شد. اخیراً از این جاسوس زن روسیه در آمریکا، در مسکو تقدیر شد که تصویر ذیل نیز از همین مراسم تقدیر این زن ارزشمند برای سیستم امنیتی روس ها است.


  
  
مردم‌ آتن‌ که‌ از پیروزمندی‌ سربلند بودند و سخت‌ شیفته‌ی‌ آزادی‌، زمانی‌ به‌ سوی‌ اشرافیت‌ گرویدند. آتنیان‌ با رهبری‌ پریکلس‌، که‌ فریبکاری‌ بزرگ‌ و رئیس‌ مجلس‌ عمومی‌ و سیاستمداری‌ همانند (و همپایه‌ی‌ لینکلن‌ در تاریخ‌ حاضر آمریکا بوده‌ است‌)، دست‌ به‌ کار نوسازی‌ شهر خویش‌ و توسعه‌ی‌ بازرگانی‌ آن‌ زدند. چندگاهی‌ آتنیان‌ توانستند از این‌ مرد بلند همت‌ پیروی‌ کنند. پریکلس‌ هم‌ توانایی‌ سیاسی‌ داشت‌ و هم‌ در او خواهش‌ و گرایش‌ پدید آوردن‌ آثار زیبا و عمیق‌ و والا بود. پریکلس‌ بیش‌ از سی‌ سال‌ فرمانروایی‌ می‌کرد. مردی‌ بود با نیروی‌ خارق‌العاده‌ و آزادفکری‌ فراوان‌. این‌ صفات‌ را بر پیشانی‌ دورانش‌ به‌ یادگار گذاشت‌. وینکلر می‌گوید که‌ دموکراسی‌ آتن‌ تا زمانی‌ «نشانی‌ از چهره‌ی‌ پریکلس‌ داشت‌». تکیه‌ی‌ او شاید بیشتر بر دوستان‌ شرافتمند و یک‌ دلش‌ بود. زنی‌ بود با تحصیلات‌ استثنایی‌ به‌ نام‌ اسپازی‌ از مردم‌ ملطیه‌ که‌ پریکلس‌ به‌ سبب‌ محدودیتهای‌ قانونی‌ آتن‌ نمی‌توانست‌ با او زناشویی‌ کند، ولی‌ در واقع‌ همسر او بود. این‌ زن‌ در گرد آوردن‌ مردان‌ پراستعداد در پیرامون‌ پریکلس‌ دستی‌ داشت‌. همه‌ی‌ نویسندگان‌ بزرگ‌ زمانه‌ او را می‌شناختند و بعضی‌ از ایشان‌ خرد او را ستوده‌اند. پلوتارک‌ گواینکه‌ این‌ زن‌ را به‌ برپاکردن‌ جنگ‌ پرآشوب‌ و خطرناک‌ با ساموس‌ که‌ سرانجام‌ برای‌ آتن‌کامیابی داشت‌ متهم‌ می‌کند، باز خود او می‌گوید که‌ ‌ این‌ امر به‌ سبب‌ قدرت‌سامیان‌ که‌ بازرگانی‌ دریایی
آتن‌ را تهدید می‌کردند ضروری‌ بود. .........................................................................................................................................

خواهشها و آرزوهای‌ هر کس‌ در پیرامونیان‌ او اثر می‌گذرد. پریکلس‌ خشنود بود به‌ اینکه‌ رهبر آتنیان‌ باشد تا جبار آنان‌. به‌ رهبری‌ او اتحادیه‌هایی‌ پدید آمد و مستعمرات‌ و پایگاههای‌ بازرگانی‌ از کرانه‌های‌ ایتالیا تا دریای‌ سیاه‌ به‌ تصرف‌ آمد و گنجینه‌های‌ اتحادیه‌ که‌ در دلوس‌ بود به‌ آتن‌ آورده‌ شد. از آنجا که‌ از جانب‌ ایران‌ ایمنی‌ داشت‌ غنایم‌ جنگی‌ متحدان‌ آتن‌ را صرف‌ زیبا کردن‌ شهر می‌کرد. این‌ چنین‌ کاری‌ بر حسب‌ داوری‌ امروزی‌ درست‌ نیست‌، ولی‌ در آن‌ روزگار این‌ کار پستی‌ و سفلگی‌ و آز شمرده‌ نمی‌شد. مگر آتن‌ این‌ اتحادیه‌ را پدید نیاورده‌ بود، پس‌ هر کارگری‌ سزاوار دستمزد خویش‌ است‌. این‌ دوران‌ برای‌ پیشرفت‌ معماران‌ و هنرمندان‌، دورانی‌ بس‌ شکوفان‌ بود. پارتنون‌ (Parthenon Polyclete) که‌ ویرانه‌های‌ آن‌ هنوز هم‌ زیبا است‌ همچون‌ افسری‌ برتارک‌ شکوهمندیهای‌ دوران‌ پریکلس‌ می‌درخشد. مجسمه‌ سازانی‌ همچون‌ فیدیاس‌ (Phidias) و میرون‌ (Myron) و پلیکلت‌ (Polyclitus) که‌ آثارشان‌ هنوز باقی‌ است‌ گواه‌ پیشرفت‌ هنر این‌ دورانند.

................................................................................................................................................................................................................................................................... خوانندگان‌ باید این‌ سخن‌ تابناک‌ وینکلر را که‌: این‌ آتن‌ نوبنیاد تا زمانی‌ نقش‌ چهره‌ی‌ پریکلس‌ را داشت‌، به‌ یاد داشته‌ باشند. نبوغ‌ خاص‌ این‌ مرد و محیطی‌ که‌ او پدید آورده‌ بود موجب‌ آشکار شدن‌ نبوغ‌ پیرامونیان‌ او شد و مردان‌ روشنفکر و روشن‌ بین‌ بزرگ‌ را فراهم‌ آورد. آتن‌ تا زمانی‌ نقش‌ چهره‌ی‌ او را داشت‌ همچنان‌ که‌ کسی‌ نقاب‌ یا ماسکی‌ بر چهره‌ گذارد و سپس‌ ناگهان‌ از داشتن‌ آن‌ خسته‌ شود و بخواهد آن‌ را به‌ گوشه‌ای‌ افکند. مردم‌ عادی‌ آتن‌ چندان‌ صفات‌ عالی‌ و کرامت‌ نداشتند. درباره‌ی‌ آریستید به‌ هنگام‌ رأی‌گیری‌ داستانی‌ گفتیم‌، لوید در کتاب‌ «دوران‌ پریکلس‌» می‌گوید که‌ آتنیان‌ از شنیدن‌ نام‌ میلتیاد و پیوستن‌ او با جنگ‌ ماراتن‌ سخت‌ پرهیز و نفرت‌ داشتند. خودبینی‌ تعصب‌آمیز رأی‌ دهندگان‌ عادی‌ علیه‌ نوابغی‌ که‌ آتن‌ را برپا می‌کردند شورید. مردم‌ از سپاسی‌ که‌ برای‌ مجسمه‌ سازی‌ چون‌ فدیاس‌ نشان‌ داده‌ می‌شد و او را بر سرهنگان‌ برتر می‌داشتند و بخشهایی‌ که‌ به‌ بیگانه‌ای‌ چون‌ هرودوت‌ هالیکارناسی‌ می‌کردند و گرایش‌ اهانت‌آمیزی‌ که‌ پریکلس‌ برای‌ هم‌نشینی‌ و هم‌سخنی‌ با یک‌ زن‌ ملطی‌ داشت‌ نفرت‌ و کینه‌ داشتند. رفتار پریکلس‌ در میان‌ جامعه‌ بسیار مرتب‌ بود و همین‌ موجب‌ شد که‌ مردم‌ کوی‌ و برزن‌ گمان‌ برند که‌ زندگی‌ خصوصی‌ او غرق‌ در فساد باید باشد. چنین‌ اندیشیدند که‌ پریکلس‌ رفتاری‌ پرغرور دارد و گاهی‌ نسبت‌ به‌ مردمی‌ که‌ به‌ ایشان‌ خدمت‌ می‌کرد نفرت‌ نشان‌ داده‌ است‌.
«پریکلس‌ احساس‌ عالی‌ و رفتاری‌ بس‌ برجسته‌ و پاک‌، بسیار برتر از فهم‌ مردم‌ عامی‌ و همچنین‌ قیافه‌ای‌ جاذب‌ که‌ به‌ لبخند نمی‌گرایید و صدایی‌ محکم‌ و یکنواخت‌ و جامه‌هایی‌ ممتاز و متناسب‌ و رفتاری‌ طبیعی‌ داشت‌ که‌ در برابر هرگونه‌ درشتی‌ طرف‌ هم‌ هرگز بر هم‌ نمی‌خورد. این‌ رفتارهای‌ او و دیگر صفات‌ همانندش‌ ستایش‌ همگان‌ را برمی‌ انگیخت‌. هرگاه‌ که‌ مردی‌ سفله‌ و بی‌کس‌ و یاور او را در سراسر روز سرزنش‌ می‌کرد و دشنام‌ می‌داد همه‌ را با شکیبایی‌ بر خویشتن‌ هموار می‌کرد و دم‌ بر نمی‌آورد و همچنان‌ در میان‌ مردم‌ به‌ رسیدگی‌ به‌ کارهای‌ فوری‌ و ضروری‌ می‌پرداخت‌. شب‌ هنگام‌ آهسته‌ راه‌ خانه‌ در پیش‌ می‌گرفت‌ و آن‌ مرد بی‌ادب‌ و پست‌ به‌ دنبالش‌ می‌آمد و همچنان‌ او را با زبانی‌ تند و زشت‌ سرزنش‌ می‌کرد. چون‌ به‌ هنگام‌ رسیدنش‌ به‌ خانه‌ هوا تاریک‌ شده‌ بود، به‌ یکی‌ از خدمتکاران‌ دستور می‌داد که‌ مشعلی‌ بردارد و آن‌ مرد را به‌ خانه‌اش‌ برساند. ایون‌ شاعر گوید که‌ او مغرور و در سخن‌ گفتن‌ خشن‌ و گستاخ‌ بود و خودبینی‌ و نفرت‌ دیگران‌ هم‌ موجب‌ می‌شد که‌ او خود را متکبر نمودار سازد. هیچ‌ گاه‌ به‌ خیابان‌ نمی‌آمد مگر هنگامی‌ که‌ به‌ دیوان‌ می‌رفت‌ یا به‌ سنا. تا زمانی‌ که‌ بر سر کار بود هر کس‌ او را به‌ مهمانی‌ می‌خواند نمی‌پذیرفت‌. و به‌ خانه‌ی‌ دوستان‌ و جاهای‌ عمومی‌ و تفریح‌ گاهها نمی‌رفت‌. دوران‌ فرمانروایی‌ او زمانی‌ دراز بود. هرگز با دوستی‌ بر سر خوان‌ ننشست‌ مگر یک‌ بار که‌ عروسی‌ اوریپتول‌ برادرزاده‌اش‌ بود و در آن‌ مجلس‌ هم‌ تا مراسم‌ عقد به‌ پایان‌ رسید برخاست‌. بر آن‌ بود که‌ آزادی‌ مجالس‌ تفریح‌ برتری‌ و امتیاز پایگاه‌ را از میان‌ می‌برد و دوستی‌ و آشنایی‌ با وقار و رسمیت‌ ناسازگار است‌.» .................................................................................................................................................................................

شکوفایی‌ هنر کمدی‌ در دوران‌ پریکلس‌
- در آن‌ هنگام‌ هنوز روزنامه‌ نویسی‌ رایج‌ نشده‌ بود که‌ نقاط‌ ضعف‌ و ناتوانیهای‌ مردم‌ برجسته‌ و کامیاب‌ را بر همگان‌ فاش‌ کند. اما مردم‌ عادی‌ که‌ کمی‌ واقع‌ بین‌ بودند از هنر کمدی‌ که‌ در آن‌ زمان‌ پیشرفتی‌ فراوان‌ کرده‌ بود بهره‌ می‌گرفتند و دل‌ خنک‌ می‌کردند. کمدی‌ نگاران‌ حس‌ تنفر مردم‌ عادی‌ را نسبت‌ به‌ کسان‌ برجسته‌ خشنود می‌ساختند. این‌ نویسندگان‌ پیوسته‌ پریکلس‌ و یارانش‌ را لجن‌ مال‌ می‌کردند. پریکلس‌ را با کلاه‌ خودی‌ نمودار می‌ساختند. کلاه‌ خود به‌ چهره‌ی‌ او برازنده‌ بود و خودش‌ هم‌ می‌دانست‌. اما به‌ هنگامی‌ که‌ سر او را به‌ سری‌ بدشکل‌ مانند پیاز مبدل‌ ساختند موجب‌ دلخوشی‌ و شادی‌ همگان‌ گشت‌. وجود اسپازی‌ نیز مایه‌ی‌ بهره‌برداری‌ فراوان‌ و داستان‌ پردازیهای‌ مردم‌ می‌شد. ......................................................................................................................................................................................................

زمانه‌ چرخید و خورشید پریکلس‌ غروب‌ کرد
.. خیال‌ پردازانی‌ که‌ از شرارتهای‌ زمان‌ ما خسته‌ شده‌اند همواره‌ آرزو کرده‌اند که‌ ای‌ کاش‌ به‌ روزگار برجسته‌ و متعالی‌ پریکلس‌ می‌رفتند. اما اگر ایشان‌ به‌ آن‌ آتن‌ می‌رفتند خویشتن‌ را در محیطی‌ بسیار نزدیک‌ به‌ محیط‌ قهوه‌خانه‌ و در محیط‌ غیبت‌ روزنامه‌ای‌ می‌بافتند که‌ در آن‌ همان‌ تهمتهای‌ زشت‌ و «میهن‌ پرستی‌» افراطی‌ و سفلگی‌ عمومی‌ فرمانروا است‌. چون‌ خاطره‌ی‌ پلاته‌ و سالامین‌ فراموش‌ شد و به‌ ساختمانهای‌ نوبنیاد خو کردند، پریکلس‌ و عظمت‌ آتن‌ در نظر مردم‌ عادی‌ بسیار زننده‌ و ناخوش‌ آیند نمودار شد. هرگز او را تبعید نکردند. زیرا که‌ رفتار پرشکیبایی‌ و آرام‌ که‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ عادی‌ داشت‌ او را از این‌ امر برکنار می‌داشت‌. اما مردم‌ با گستاخی‌ و دلیری‌ به‌ او می‌تاختند. وی‌ در تنگدستی‌ زیست‌ و در تهیدستی‌ درگذشت‌ و شاید او از همه‌ی‌ شیادان‌ راستکارتر بود. با اینهمه‌ از اتهامات‌ سخت‌ رهایی‌ نداشت‌، دشمنانش‌ به‌ راههای‌ گوناگون‌ در پی‌ آزار او بودند و دست‌ به‌ کار نابودساختن‌ دوستانش‌ زدند.

...............................................................................................................................................................................................- تعصب‌ دینی‌ و اتهامات‌ اخلاقی‌ سلاح‌ طبیعی‌ مردم‌ حسود نسبت‌ به‌ پیشوایان‌ است‌. دامون‌ دوست‌ پریکلس‌ را با رأی‌ عمومی‌ تبعید کردند. فیدیاس‌ را به‌ بی‌دینی‌ متهم‌ ساختند که‌ بر روی‌ سپر مجسمه‌ی‌ بزرگ‌ بانو خدای‌ آتن‌ که‌ پیکار میان‌ یونانیان‌ و آمازونیها را پرداخته‌ بود صورتی‌ از پریکلس‌ و خودش‌ کشیده‌ بود. فیدیاس‌ در زندان‌ مرد. انکساغورس‌ که‌ بیگانه‌ای‌ بود و پریکلس‌ او را در آتن‌ پذیره‌ شده‌ بود (به‌ هنگامی‌ که‌ بسیاری‌ مردم‌ درستکار آماده‌ بودند که‌ کاملاً به‌ پرسشهای‌ معقول‌ پاسخ‌ گویند) سخنان‌ بسیار شگفتی‌ درباره‌ی‌ خورشید و
ستارگان‌ می‌گفت‌ و به‌ کنایه‌ و استعاره‌ و ابهام‌ می‌رساند که‌ خدایان‌ نیستند، بلکه‌ یک‌ روان‌ زنده‌ (nous) هست‌. ( Anaxagoras یا Anaxagore از فیلسوفان‌ طبیعی‌ و اولیه‌ی‌ یونان‌ است‌، وی‌ می‌گفت‌ که‌ ماه‌ از معبد دلفی‌ بزرگتر است‌. به‌ همین‌ جهت‌ و به‌ سبب‌ گفته‌هایی‌ از این‌گونه‌ او را در فشار گذاشتند.م‌.) کمدی‌ نگاران‌ ناگهان‌ دریافتند که‌ احساسات‌ دینی‌ ژرفی‌ دارند که‌ سخت‌ به‌ هیجان‌ می‌آید. انکساغورس‌ از تهدیدها و دنبال‌ کردنها گریخت‌. آن‌گاه‌ نوبت‌ به‌ اسپازی‌ رسید که‌ رأی‌ دادند که‌ تبعید شود. پریکلس‌ که‌ گرفتار تناقضی‌ شگفت‌ شده‌ بود، بر سر برگزیدن‌ زنی‌ که‌ روان‌ و هسته‌ی‌ زندگی‌ او بود و شهر ناحق‌شناسی‌ که‌ او خود آن‌ را نجات‌ داده‌ بود و از آن‌ دفاع‌ کرده‌ و زیباترین‌ و فراموش‌ ناشدنی‌ترین‌ شهر جهان‌ ساخته‌ بود، برخاست‌ تا از اسپازی‌ دفاع‌ کند. دچار هیجان‌ ناشی‌ از بشر دوستی‌ شد و به‌ هنگام‌ سخن‌ گفتن‌ گریست‌. سرشک‌ او اسپازی‌ را اندک‌ زمانی‌ نجات‌ بخشید. ...................................................................................................................................

آغاز جنگ‌ با اسپارت‌
.................................................................................................................................- آتنیان‌ از اینکه‌ پریکلس‌ را خوار کرده‌ بودند خشنود بودند. پریکلس‌ تا هنگامی‌ که‌ آتنیان‌ او را از فرمانروایی‌ راندند سرگرم‌ خدمت‌ بود. اکنون‌ بیش‌ از سی‌ سال‌ بود که‌ برایشان‌ فرمان‌ می‌راند. در 431 پ‌.م‌. جنگ‌ با اسپارت‌ آغاز شد، پلوتارک‌، پریکلس‌ را متهم‌ می‌کند که‌ چون‌ می‌دید محبوبیتش‌ رو به‌ زوال‌ است‌ و جنگی‌ ضروری‌ است‌ تا او را لازم‌ بشمرند، این‌ جنگ‌ را به‌ راه‌ انداخته‌ بود.
«و چون‌ مردم‌ از او به‌ سبب‌ کار فیدیاس‌ بیزار شده‌ بودند و او می‌ترسید که‌ به‌ بازپرسی‌ بکشانندش‌، آتش‌ جنگی‌ را دامن‌ زد که‌ هنوز در آن‌ تردید داشت‌ و اخگری‌ برافروخت‌ که‌ تا آن‌ زمان‌ خاموش‌ نگه‌ داشته‌ شده‌ بود. با این‌ شیوه‌ می‌خواست‌ اتهامی‌ که‌ او را به‌ آن‌ تهدید می‌کرد منتفی‌ کند و آتش‌ خشم‌ رشکین‌ هم‌ میهمانش‌ را خاموش‌ کند. زیرا که‌ حیثیت‌ و اعتبار و قدرت‌ او چنان‌ بود که‌ در کارهای‌ سخت‌ و برجسته‌ و در برابر هر خطری‌ جمهوری‌ آتن‌ تنها به‌ او اعتماد می‌کرد».
ولی‌ این‌ جنگ‌ بس‌ دراز و پرخطر بود. از سویی‌ هم‌ آتنیان‌ ناشکیبا بودند. مردی‌ کلئون‌ نام‌ برخاست‌ تا جای‌ پریکلس‌ را در رهبری‌ بگیرد. همچنین‌ سر و صدایی‌ هم‌ برای‌ پایان‌ دادن‌ به‌ جنگ‌ برخاسته‌ بود، کلئون‌ چنین‌ می‌نمود که‌ «مرد به‌ دست‌ آوردن‌ پیروزی‌ است‌» شاعران‌ محبوب‌ مردم‌ دست‌ به‌ کار شدند که‌:
«ای‌ پادشاه‌ ساتیرها Satyrs یا Satyres نیم‌ خدای‌ جنگل‌ که‌ نزد یونانیها با گوش‌ و دم‌ اسب‌ و در نزد رومیها با گوش‌ و دم‌ بز نمودار می‌شد.م‌.....چرا ازشایستگی‌ خویش‌ لاف‌ می‌زنی‌».
«و با این‌ همه‌ به‌ آوای‌ تیزکردن‌ تیغ‌ هراسان‌ می‌شوی‌؟»
...................................................................................................................................
مرگ‌ غم‌انگیز پریکلس‌
- یک‌ لشکرکشی‌ به‌ فرمان‌ پریکلس‌ با ناکامی‌ رو به‌ رو شد و کلئون‌ فرصت‌طلبی‌ کرد و پریکلس‌ را بازخواست‌ کرد و از پایگاهش‌ خلع‌ و جریمه‌اش‌ کردند. گویند که‌ پسر مهترش‌ (که‌ از اسپازی‌ نبود و از زنی‌ پیش‌ از او بود) علیه‌ او به‌ میدان‌ آمد و اتهامات‌ زشت‌ و باورنکردنی‌ بر او وارد ساخت‌. این‌ جوان‌ را طاعون‌ درگرفت‌. آن‌گاه‌ خواهر پریکلس‌ مرد و سپس‌ آخرین‌ پسر شرعی‌ او درگذشت‌. چون‌ بر شیوه‌ و رسم‌ زمان‌ حلقه‌ی‌ گل‌ بر خاک‌ سپردن‌ را بر پیکر پسرش‌ گذاشت‌ با آوای‌ بلند گریست‌. بسی‌ برنیامد که‌ پریکلس‌ هم‌ به‌ بیماری‌ دچار شد و مرد (429 پ‌.م‌).
در سراسر این‌ داستان‌ کوتاه‌ می‌توان‌ دریافت‌ که‌ پریکلس‌ تا چه‌ حد با مردم‌ زمان‌ و شهر خویش‌ ناهماهنگ‌ بود. این‌ پیشرفت‌ اندیشه‌ و هنر در آتن‌ بی‌گمان‌ مرهون‌ اوضاع‌ زمانه‌ و تا حدودی‌ هم‌ معلول‌ پدیدآمدن‌ مردم‌ بسیار برجسته‌ بود. جنبش‌ عمومی‌ نبود، بلکه‌ جنبشی‌ بود از گروهی‌ کوچک‌ که‌ استعدادی‌ شگفت‌ داشتند و در جایی‌ استثنایی‌ پدیدار شده‌ بودند.